گروه تاريخ انقلاب- حدود دو ماه قبل حجت الاسلام مجید انصاری از اعضای مجمع روحانیون مبارز در گفتوگویی با پایگاه خبری جماران در تحلیل خود از فضای سیاسی کشور اشاره ای به برخوردهای دادستانی انقلاب مرکز در سال های اول انقلاب اشاره کرد و مدعی شد که شهید سید اسد الله لاجوردی که در آن سال ها مسوولیت دادستانی انقلاب مرکز را بر عهده داشت، بر خلاف نظرات امام خمینی(ره) عمل می کرد.
مجید انصاری در آن مقطع از طرف شورايعالي قضايي به عنوان نماينده شورا در دادگاهها و دادسراهاي انقلاب و زندانها و نظارت دائم بر كار اين ارگانها تعيين شده بود و بعد از بررسی هایی که با نگاه خود و همفکرانش انجام داده بود، سخنرانی داشت که محتوای آن بسیار شبیه به همین ادعاهای اخیر او بود.
در عين حال، با مروری بر سخنرانی آن روز شهید لاجوردی هم به نگاه شورای عالی قضایی وقت پی می بریم و هم پاسخ های قابل توجهی به ادعاهای آن روز و امروز مجید انصاری و همفکرانش به دست ميآيد. آنچه پیش رو دارید متن تلخیص شده سخنرانی دیدهبان انقلاب شهید سید اسد الله لاجوردی در 8 تير 1363 و در جمع دادياران دادستاني انقلاب است.
نماینده شورا باید اشراف داشته باشد
لازم است چند نكته را تذكر بدهم. خدمت شورايعالي قضايي هم عرض كردم، معرِّف بايد از معرَّف اجلي باشد. كسي كه ميخواهد مسائل دادسراها، دادگاهها و زندانها را بررسي كند و اگر ميخواهد به اين مسائل اشراف داشته باشد، حتماً بايد اطلاعاتش نسبت به كساني كه دستاندركارند، وسيعتر باشد.
به شورا هم گفتهام، در اينجا برادراني به دليل كار فراوان شبانهروزي كه كردهاند، نه به اين دليل كه تافته جدا بافتهاي هستند، بلكه هر كس ديگري هم بود، در صورتي كه استعدادش را ميداشت، اين صلاحيت را پيدا ميكرد. كساني را داشتيم كه وقتي قضيه 30 خرداد پيش آمد، خيلي انقلابي عمل کرده و صحنه را ترك كردند و خود را سوا كردند و از دادستاني رفتند. توجيهشان هم توجيه جالبي بود كه نميتوانستند بمانند و بهترين راه اين بود كه جدا شوند و بروند و نتيجهاش هم اين شد كه الان انقلابياند و كارهايشان مشروع است و مثل برادراني كه در اينجا شبانهروز كار كردند و زحمت كشيدند ضد انقلاب نشدند و كارهايشان هم خلاف شرع نشد.
الان برادراني كه اينجا هستند متهمند به ضدانقلابي بودن و كساني كه كار خلاف شرع كردهاند و برادراني كه فرار كردند و در رفتند، اين درجه افتخار را دارند كه بسيار انقلابياند و ترفيع مقام هم ميگيرند و روز به روز هم اوج ميگيرند و همه كارهايشان هم شرعي است و طبيعي است حركت اين بچههايي كه اينجا بودند، ضدانقلابي است كه توانستند انقلابيهايي مثل منافقين و پيكار و اقليت را مهار كنند.
لابد اينجوري است كه وقتي ما در مقابل مهار كردن گروهكها، ضدانقلاب ميشويم، حتماً گروهكها انقلابياند. اينها انقلابيها را مهار كردند و نگذاشتند انقلاب كنند. برادران ما زحمت كشيدند و اين كارهاي ضد انقلابي را كردند، حالا اعمالشان بايد بررسي شود و كسي كه قرار است آنها را بررسي كند، بايد اجلي باشد، واقفتر باشد و تسلطش بيشتر باشد.
اصلاً دوزاريشان نميافتد
ميگويند ميخواهيم در قزلحصار دادگاه بزنيم و تخلف را بررسي كنيم. اول بايد تخلف را شناخت، بعد بررسي كرد. اعتقادمان اين است كساني كه به آنجا ميروند تا تخلفها را بررسي كنند، اصلاً دوزاريشان نميافتد و متوجه نميشوند كه فلان كار تخلف بود يا نبود. مگر اينكه چند سالي كار كنند، اشراف پيدا كنند و ماهيت كثيف، پليد و خائن اين گروهكها را بشناسند، آن وقت هر حركتشان براي اينها مفهوم دارد.
ديروز به دوستان ميگفتم كه كساني كه حاجداود {رحمانی}در قزلحصار جدا كرده و فرستاده رجاييشهر حتي يك مورد را نتوانستيم پيدا كنيم كه خلاف فرستاده باشد. الان اين برادرها دارند رسيدگي ميكنند، خواهيد ديد نتيجه رسيدگي به پروندهها اين است كه همه را آزاد كنيد.
اين افراد نميخواهند به اسلام ضربه بزنند. اما اين كارها و تصميمگيريها شناخت ميخواهد. نتوانستيم ثابت كنيم يك نفر از كساني كه ظرف اين سه سال او به انفرادي در رجاييشهر ميفرستد، خلاف است. نتوانستيم خلافش را ثابت كنيم كه آن زنداني سرِ موضع نبوده، خبيث نبوده، پليد نبوده. علتش هم اين است كه كار كرده و حركتهاي اينها برايش مفهوم بوده است.
در حضور آقاي نيري و برادرمان آقاي انصاري سخنراني خوب و قشنگ است و حرفي در آن نيست، اما بايد واقعيتها را بگوييم به آقاي انصاري در حضور آقاي نيري ميگويم كه اين پسر خبيث است، سه سال در زندان است و پس از سه سال تصميم گرفته حسينزاده، مجيد قدوسي، حاجداود رحماني و مرا ترور كند. ايشان (آقاي انصاري) ميگويد عكسالعمل كارهاي شماست. وقتي آدم گروهكي را نشناسد اينجوري ميشود كه ميگويد عكسالعمل كارهاي شماست. يواش يواش كار به آنجا ميرسد كه عكسالعمل کار ما از سال 60 تا حالا علت وجودي گروهكها از سال 42 ميشود.
مخالفت با شورا مخالفت با امام نیست
(آقاي انصاري) ميفرمايند اگر شما بگوييد قوه قضاييه نفهميديد، مستقيماً به امام گفتهايد كه نفهميديد. ما از دو لب گوهربار امام شنيديم كه امام فرمودند مرتد بايد اعدام شود، ديگران ميگويند مرتد نبايد اعدام شود. اگر بگوييم شورايعالي قضايي چرا ميگويي مرتدها را اعدام نكن، مخالفت با امام كردهايم؟ اينجوري نيست، چه كسي چنين حرفي را زده؟ هيچ رابطهاي بين اين دو تا نيست.
اگر بگوييم شورايعالي قضايي بهدرستي متوجه قضايا نيست معنايش اين است كه امام نفهميده؟ هيچ رابطهاي بين اين دو تا وجود ندارد، براي اينكه زماني كه من بودم، حكام شرع و چند تا از برادران بازجو بودند دقيقاً مخالف اين مطلب را از دو لب امام با گوشمان شنيديم. اينكه تعارف ندارد. كنايتاً برادران ما را متهم به مخالف با امام نفرماييد، چون آنها مقلّدند و تابع ولايت فقيهاند، يكسري مسائل را ميدانند و برايشان جزو ضروريات است حالا چون شورايعالي قضايي گفت ديگر تمام است؟ درحالي كه اينطور نيست.
به تروریست ها می گویند زندانی سیاسی
اين نكته را تذكر بدهم كه من خواهش ميكنم برادرمان آقاي انصاري در صحبتهايشان كلمه زنداني سياسي را به كار نبرند يا اگر به كار ميبرند يك موردش را در ايران معرفي كنند كه زنداني سياسي يعني چه. عدم شناخت كه در ابتدا اشاره كردم، همين است كه يك مشت تروريست كه سابقاً چاقوكش بودند حالا شدند هفتتيركش. به هفتتيركش كه زنداني سياسي نميگويند. يك مشت تروريست آدمكش، بيشرف، بهشتيكش، تقواكش، فضيلتكش، رجايي كشته، باهنر كشته، شهيد مدني كشته، شهيد دستغيب كشته جمع شدهاند، اينها زنداني سياسي نيستند، اينها يك مشت زنداني ضدانقلاب، ضدبشر و تروريستاند.
به ما می گویند اگر این طور بود چرا همان اول آنها را نکشتید؟ چون تابع ولايت فقيه هستيم. ما تابع ولايت فقيهيم و وقتي ولايت فقيه ميگويد بايد برود محكمه و محكمه حكم بدهد، به همين دليل اينها را نكشتيم. نميتوانيم از خودمان حكم ابداع كنيم و نظر بدهيم.
اگر شما به ما اعتراض داريد كه چرا اينها را همان روز اول نكشتيد، اين اعتراض وارد نيست و اگر اينها را ميكشتيم ضد ولايت فقيه بوديم. ما به ولايت فقيه اعتقاد داريم و وظيفه ما صرفاً دستگيري است که آنها را دستگير كنيم و به دادگاه بسپاريم و دادگاه در باره اينها حكم بدهد. الان هم كه دادگاه حكم ميدهد روي چشمهايمان ميگذاريم و اجرا ميكنيم. كوچكترين اغماضي از ناحيه ما نشده است. اگر يك اعدامي را نگه داشتيم با اجازه دادگاه اين كار را كرديم.
کار شما تف سر بالا نبود؟
ميگويند اگر به مسئولين حرف نامربوطي زده شده باشد، ولو در جلسات رسمي، تف سربالاست. آقاي انصاري اينجا تشريف نداشتي، زندان ما شد زندان حجاجبن يوسف و بدتر از آن. شما آنجا نبودی كه در طول تاريخ بشريت زنداني به جنايتكاري زندانهاي دادستاني وجود ندارد؟ شما آنجا نبوديد، چون مطرح شد حركتهاي شما ضد انقلابي و ضدانقلابپرور است و سكوت كرديد و با سكوتتان و حتي حركات بعدي كه مثلاً به زندان رفتيد و ديديد به زنداني دستبند زدند و دائماً از او عكس گرفتيد، تف سربالا براي مسئولان مملكتي نبود؟ آيا مسئولين مملكت فقط شورايعالي قضايياند؟ آن كساني كه بهترين خدمات را به اين مملكت عرضه كردند و بهترين حركتهاي انقلابي را انجام دادند كه همه دنيا بدان اعتراف دارد، زير سئوال نبردهايد؟
اينها دوزاريهايشان صاف و زود ميافتد
آقاي اردبيلي به من فرمودند همه مردهاي زنداني را آزاد كن و صدتايشان را نگه دار و دخترها را هم با اين تعهد كه از بابا و ننهشان تعهد بگير كه بروند شوهر كنند، همه را آزاد كن. اين مطلب را حضرت آيتالله اردبيلي ميفرمايند. ما خدمت حضرت امام رفتيم و ايشان ميفرمايند: «من از اول اعتقادم بر اين بود كه اينها آدم نميشوند». كدام يكي را قبول كنيم؟ اگر ولايت فقيه داريم بايد حرف حضرت امام را بپذيريم كه اين بچهها (اعضای دادستانی) آنجا بودند و خودشان با گوشهايشان شنيدند. شما نگوييد اگر آنجا را مخالفت ميكنيد ضد ولايت فقيه بوديد و ولايت را قبول نداريد. اينطور نيست. اگر در آنجا حرفها را با واسطه ميشنوم، در اينجا مستقيماً از دو لب گوهربار امام شنيدم. امام فرمودند من از اول اعتقادم اين بود كه اينها آدم نميشوند.
امام آنجوري ميگويند و بچهها هم ميروند مستقيماً از حضرت امام ميشنوند. ديگر توجيهبردار نيست. يك وقت شما ميخواهيد براي مردم عادي و عامي صحبت كنيد، خيلي راحت ميشود با آنها اينطوري بحث كرد كه اگر آنجا را كمي شل بگيري، امام را قبول نداري، اما اينها اينجوري نيستند و دوزاريهايشان صاف و زود ميافتد. ميبينند بهترين يارهاي امام اينها هستند، بهترين تعهدها را اينها دارند و بهترين خدمات را هم خودشان عرضه كردهاند و تأييد اعمالشان را از امام دهها بار مستقيماً با گوشهايشان شنيدهاند.
ديگر احتياج به توجيهات اينگونه ندارند كه اگر آنجا را قبول نكني امام را قبول نداري. اينها خودشان را حسابي مقلد و مطيع ولايت فقيه ميدانند و كارهايي را كه انجام ميدهند دلسوزانه انجام ميدهند، اينطور نيست كه از مسائل اسلام بيبهره و بيخبر باشند.
همانقدر كه ديگران دلشان براي اسلام ميسوزد، شايد اينها دوچندان دلشان بسوزد. دليلش هم اين است كه اگر سايرين ميروند و استراحت ميكنند، اينها شب و روزشان را فداي انقلاب كردهاند. اينها نه شب استراحت داشتند، نه روز عاشورا داشتند، نه روز تاسوعا و نه يك روز جمعه؛ همه عمرشان را شبانهروز يكسره براي انقلابشان زدهاند. اين نشاندهنده اعتقادشان به اسلام و ولايت فقيه و انقلاب است.
برای جلوگیری از فساد زندانی را آزاد می کنند
در اينجا يك مشت ضدانقلاب انحراف فكري ايجاد ميكنند، از نظر فكري در دين بدعت ميگذارند، كفر را بهجاي اسلام حاكم ميكنند، براي بچههاي مردم ارتداد به وجود ميآورند، از نظر فساد اخلاق خانههاي تيمي را درست ميكنند، اين اواخر كه كاوشمان را شروع كرديم نه 99%، بلكه 100% از بالاترين گروههاي تروريستي فساد اخلاقي دارند. يكي را عفو كردند ميپرسم چرا عفوش كرديد؟ ميگويند چون فساد اخلاق دارد و ممكن است در زندان ايجاد فساد كند.
در خانههاي تيمي بالاترين فسادها را داريم، هم انحراف فكري و عقيدتي دارند و هم انحراف اخلاقي، هم فساد عملي و تروريستي و ضربهزننده به نظام جمهوري اسلامي. در آنجا اگر 500 تا هيئت هم بفرستيد اهل تحليل نيستند و روي مواضعشان استوارتر نميشوند، اما در اينجا يك نفر كه ميآيد ميگويند حاكميت از درون سست شد، حاكميت دچار تضاد شد، حاكميت دوجناحه شد.
حالا شما مدام بگوييد كه نگوييد جناح كبوتر و باز، بالاخره او آدمي است كه ميخواهد جاي شما حكومت كند، او ميفهمد و دوزارياش هم ميافتد، حالا شما بگوييد نيست، او كه خر نيست، ميفهمد كه هست؛ از اين طرف من ميگويم بايد قاطع برخورد شود، از آن طرف ديگري ميگويد بايد آزاد شوند، او هم متوجه ميشود كه اينها دو شيوه است. طبيعي است كه زنداني ميفهمد و اينطور نيست كه نفهمد.
حالا شما بگوييد چنين چيزي وجود ندارد و مثلاً بگوييد روز وجود ندارد، اما او كه ميفهمد روز وجود دارد. با حرف كه نميشود واقعيات را از بين برد. از يك طرف ايشان ميگويد همه مردها را آزاد كن و صدتايشان را نگه دار، همه دخترها را شوهر بده و ولشان كن تمام ميشود و از طرفي بنده هم اين برخورد را دارم و ميفهمم فلان زنداني چهجوري است و بعد از سه سالي كه در زندان است معلوم ميشود خباثتش در چه حد است. چنين افرادي را رها كنيم كه بروند و صدتايشان را نگه داريم؟ لابد آن صد نفر را هم بعد از يك ماه كار ارشادي آزاد كنيم. آن صد نفر چه كساني هستند؟ ما كلي از ردههاي بالاي سازماني را در زندان داريم.
اين عدم شناختهای شما رويهم جمع شده و...
يكي از اشكالات كار ما همين است و بارها هم گفتهام كه چه كنيم مقصر ما هستيم كه شديم مركز و هرچه ردههاي بالاي تشكيلاتي هستند در اين مركزند، ضمن اينكه كجاي ايران 45% زندانيهايش را آزاد كرده است؟ ما 45% زندانيهايمان را آزاد كردهايم، اينطور نيست كه ما همه را گرفتيم و اينجا نگه داشتيم. چه كنيم اينجا ضدانقلاب زياد بوده، آيا اين تقصير دادسراست؟
دادسرا چه تقصيري دارد؟ ضمن اينكه آنهايي را كه آزاده كردهاند چه عناصر كثيف، خبيث و پليدي هستند. فكر ميكنند ما مثل آدمهايی ميمانيم كه نسبت به زندانيان احساس مالكيت ميكنيم كه وقتي او را به زندان آورديم ديگر دلمان نميآيد آزادش كنيم.
اينجوري نيست و هيچكدام از دادسراها نتوانستند 45% زندانيهايشان را آزاد كنند. يك مشت سرِ موضع و ردهبالاي تشكيلاتي در اينجا هستند، كساني كه هرچه ميمانند اعمال جنايتكارانه گذشتهشان بيشتر روشن ميشود. همان زندانی را كه قرار بوده حسينزاده، حاجداود رحماني، مجيد قدوسي و مرا در زندان ترور كند، به عنوان تواب مطرح کردند، او را به شعبه ميآورند، فكر ميكردند او بريده، شعبه هم فكر ميكرد كه او بريده و چون بريده از او ميخواهند اطلاعاتش را راجع به فرد ديگري بدهد، بعد به او يكدستي ميزنند و از او ميپرسند چرا اطلاعات ندادي، او هم شروع ميكند و راجع به قصد فرار از زندان و كانالهاي زيرزميني اينجا و ترورها ميگويد. همه اينها مربوط به عدم شناخت نسبت به مسائل است. هم منافق را نشناختهاند و هم ما را. اين عدم شناختها رويهم جمع شده و نتيجهاش اين ميشود كه او تبرئه ميشود و ما متهم ميشويم.
چند نمونه از تخلفات دادستانی از نگاه شورای عالی قضایی
اميدواريم خداوند يك بينش سالم و طرز تفكر اسلامي قاطع نصيبمان كند و ما دشمنان اسلام و جمهوري اسلامي را درست بشناسيم. آنطوري كه ماهيتشان هست دركشان كنيم، در اين صورت مسئلهمان حل ميشود. مثلاً به من ميگويند چرا به فلاني كتاب ندادي؟ من ميگويم در صلاح و شأن شما نیست كه شما بياييد و بگوييد كه چرا به يك نفر كتاب ندادي؟ برادر! شما رئيس ديوانعالي كشور هستي، اينكه بگويي به يك زنداني كتاب ندادي به چه معناست؟ شما به كارهاي ديگر مملكت برسيد. اينجوري كه برخورد نميشود، اين همه مسائل مملكت دارد، به آنها بپردازيد.
به من ميگويند اين اعمال خلاف انسان چيست كه شما ميگوييد كردي صحبت نكنند. بنده ميگويم بزرگترين عمل اسلامي و انقلابي اين است كه من بگويم در اينجا كردي صحبت نكنند. زنداني با ملاقاتياش تمام مسائل درون و بيرون زندان را با زبان كردي كه ما نميفهميم صحبت كند؟ اگر جلويش را گرفتم ضداسلام است و حركت، حركت ضداسلامي است؟ مشكلي نيست، آقاي شورايعالي قضايي كه دلت براي زبان كردي ميسوزد، يك كرد زبانفهم انقلابي به من بده كه بگذارم او را كنترل كند، هدف جلوگيري از زبان نيست، بلكه هدف جلوگيري از حركتهاي ضدانقلابي است.
اگر انگشتمان را طور خاصي حركت بدهيم در اسلام حرام است؟ به ناظري كه در اتاق ملاقات گذاشتهام بگويم اگر زنداني انگشتش را طور خاصي حركت داد، دنبال نكنيد كه متوجه شويد منظورش چه بود، چون خلاف شرع است. اين حرفها چيست؟
كار سياسي نکنید
من به شورايعالي هم گفتهام كه مسئلهاي نيست، اما ما كار سياسي به خودمان را نميپسنديم، رك و راست و مردانه را ميپسنديم، در سخنرانيهايتان نگوييد ردههاي پايين توبه كرده، تلفن بزنيد و بگوييد همه را آزاد كنيد و صدتايشان را نگه داريد. اينجوري نميپسندم؛ مرد و مردانه بياييد و در رسانههاي گروهي بگوييد همه زندانيها را آزاد كن. اما كار سياسي را نميپسنديم.
متوسل به خلافگويي ميشويد که...
ما آنجا گفتيم، عدم لياقت به دليل كارآيي فراوان است. به حاجداود رحماني مسئول زندان قزلحصار ميگويند تو لياقت اداره زندان را نداري، چرا؟ چون توانايي فراوان دارد. حالا به پاس خدماتش نهايتاً او را حجاجبن يوسف ميكنند. اول يك آدم انقلابي و دلسوز براي انقلاب را با اين توانايي و كارآيي ضايع كنيم و حجاجبن يوسف و بزرگترين ضدانقلاب كنيم، بعد او را كنار بگذاريم. آيا شهداي ما خون دادهاند كه اين حقكشيها، افترائات، تهمتها و اين دروغها در جامعه ما به وجود بيايد؟ جناب آقاي انصاري چند بار به من گفتيد كه چشم دختري يك بود كرديد 5/10 ، در شورايعالي قضايي هم گفتيد. براي اينكه بدبختي را اوت كنيد متوسل به اين خلافگوييها ميشويد كه بعد دكتر برود و ببيند يكصدهزارم تغيير به وجود نيامده؟
كسي از انقلاب اين انتظارات را ندارد، ما براي ارزشها انقلاب كرديم، نه ضد ارزشها. در اين مملكت انقلاب شده كه راستيها و درستيها و ارزش به كارها حاكم شود، نه اينكه اگر كسي كار كرد پدرش را دربياورند، اول لجنمالش كنند، بعد هم دورش بيندازند. آيا انقلاب براي اين چيزها به وجود آمده؟ آيا مردم انتظار چنين چيزهايي را دارند؟ چرا اينجوري برخورد ميكنيد؟ ببينيد من چگونه حرفهايم را رك و راست ميزنم، همگي هم ديدهايد كه خدمت امام ميروم همينطور رك حرف ميزنم. در شورايعالي قضايي هم همينطور رك هستم، اگر قرار باشد به مردم هم رك حرفهايم را ميگويم.
براي كسب قدرت ديگران پاپاسي هم نميدهيم
بارها گفتهام در راه انقلاب همه چيز را ميگوييم، به خاطر خدا به جهنم ميرويم، درست است در تعبيرم تناقض است، اما ميخواهم حدود فداكاريهايمان را نشان بدهم. براي خدا به جهنم ميرويم، براي انقلاب زن و بچه و ناموس و آبرو را ميدهيم، اما يقين بدانيد براي كسب قدرت ديگران پاپاسي هم نميدهيم. براي انقلاب آبرو ميدهيم، زندان ميرويم، جانمان را هم ميدهيم و برايمان مسئلهاي نيست و افتخار هم ميكنيم، اما اگر احساس كنيم قرار است از انقلاب سوءاستفاده كنند، نه آبرو، نه اسم، نه مقام و نه شهرت و نه هيچ يك از اين چيزهاي زشت و پست را حاضر نيستيم داشته باشیم و مردانه در برابر هر حركتي كه احساس كنيم در مقابل انقلاب ميايستد، ميايستيم و همه چيز را هم فدا ميكنيم.
منبع: ويژه نامه «شهداي شهريور» نشريه شما
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : سخنرانی شهید لاجوردی, پاسخ به جوسازیها, اعضای شورای عالی قضایی, براي كسب قدرت ديگران, تخلفات دادستانی, جلوگیری از فساد, زندانی سیاسی, مخالفت با شورا, مخالفت با امام, ,